شب آخر
دارم دیوونه میشم.
از صبح تا حالا اومدن دارن آشپزخونه هیئت و جمع میکنن.صدای دیگا و کشیدن اجاقو...وای خدایا چه زود گذشت؟
دلم گرفته.این لغت ها داره با اشک نوشته میشه.
امشب شب آخره ماه صفره.به چشم بهم زدن .رفتی و باز من موندم با ....
امروز هم خونه بودم هیچ جا نرفتم.یقین نطلبیدن.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)..
پی نوشت:
*انشالله به شرط بقا فردا نماز جمعه به امامت امام عشق رو میریم.
هذا من فضل ربی